-
یادته.......
شنبه 8 آبانماه سال 1389 13:12
یادته برات نوشتم … اگه عاشقم نباشی … الهی بمیری … اگه دوستم نداشته باشی … غیر من کسی رو داشته باشی … الهی بمیری … بعدش برات نوشتم … همه رو دروغ نوشتم … خودم بمیرم … اگه تو یه روز خواسته باشی … که منو دوست نداشته باشی … خودم میمیرم … برات بمیرم … برات بمیرم … برات بمیرم … برات بمیرم … نبینی قهر خدارو … بدی های روزگارو...
-
ردپای تو.
شنبه 8 آبانماه سال 1389 13:09
امشب به یادت ماه را در خانه مهمان می کنم هر درد پر اندوه را مستانه درمان می کنم یا در خودم سوزم و آتش به هستی می زنم یا هر چه هست و نیست را در سینه پنهان می کنم امشب به یادت تا سحر مست و غزلخوان می شوم پیمانه ای می نوشم و همرنگ مستان می شوم در طرح خود نقش تو را همچون مسیحا می کشم نام تو را می گویم و همراه باران می شوم...
-
عشق یعنیییییییی
شنبه 8 آبانماه سال 1389 13:05
عشق بیداد من باختن یعنی لحظه عشق جان سرزمین یعنی یعنی زندگی پاک من عشق لیلی و قمار مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل شاد ی یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق من عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من...
-
جراباخودت درگیری
شنبه 8 آبانماه سال 1389 13:03
چرا با خودت این همه درگیری چرا داری از زنـدگی در میری چرا دیدنش باعث دردته اونی که نبودش مثل مرگته چرا آینه ها پر شدن از غبار ندیدی خودت رو تو یکی یبار میترسی ببینی چقدر داغونی نندیدی چشای به این بارونی میترسی فراموش کنی حرفتو میترسی بفهمن همه فرقتو میترسی بفهمن بهم قول دادی چقدر سمت امید منو هل دادی میترسی بفهمن دروغ...
-
عشق وعاشقی تعطیل
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:52
عشق و عاشقی تعطیل گریه های شبانه تعطیل اه و غصه ی بیجا تعطیل دیگه دوس ندارم عاشق باشم اونم عاشق کسی که بیخیالمه میبخشمشو میسپارمش به خدا فراموشش میکنم چون عشق واقعی نبود از این به بعد کارای مهم تری دارم که باید انجاموشون بدم....(این شعرمخصوص کسایی که نامردند)
-
خجالت میکشم<<<<<<<>>>>>>>
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:50
تنها که می شوم٬ ازتو همدم می خواهم. مریض که می شوم٬ ازتو شفا می خواهم. گم که می شوم٬ ازتو راه می خواهم. فقیر که می شوم٬ ازتو پول می خواهم. آواره که می شوم٬ ازتو سکون می خواهم. گناه که می کنم٬ ازتو بخشش می خواهم. گمراه که می شوم٬ ازتو هدایت می خواهم. گرسنه که می شوم٬ ازتو غذا می خواهم. ناامید که می شوم٬ ازتو کمک می...
-
عمیق ترین درد زندگی<<<<<<<>>>>>>>>
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:46
عمیق ترین درد تو زندگی مردن نیست بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاریست، من رودی نداشتم .همه می گویند وقتی دلت می شکند گریه می کنی ولی دل من شکست و اشکی نیامد،امروز فهمیدم آن سد مزاحم همیشگی زندگی ام بود،سد را شکستم و گریستم... عمیق ترین درد تو زندگی مردن نیست بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به...
-
عشق کاغذی
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:40
دلم گرفت ! قلبم از این همه سکوت بی پایانم و اتهام های بی منطق و دروغ های بی دلیل به درد آمد ... ! گاهی می خواهم دهان باز کنم و یک عمر گریستن را به او و دیگران که احساس را پایه اندیشیدن خود قرار داده اند ، فریاد بزنم ، اما دیری نمی پاید که پشیمان می شوم ... راه قبلی را دنبال می کنم ، اما ساکت که بمانم می رود به حساب...
-
قلب>>>>>
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:28
ادمی دو قلب دارد ! قلبی که از بودن آن با خبر است و قلبی که از حضورش بی خبر. قلبی که از آن با خبر است همان قلبی ست که در سینه می تپد همان که گاهی می شکند گاهی می گیرد و گاهی می سوزد گاهی سنگ می شود و سخت و سیاه و گاهی هم از دست می رود... با این دل است که عاشق می شویم با این دل است که دعا می کنیم با همین دل است که نفرین...
-
توکه رفتی؟؟؟؟؟؟
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:22
تو که رفتی خیلی چیزا عوض شد .... خیلی لحظه هام خاکستری شدن تو که رفتی حجم تنهاییمو هیچکس نتونست اندازه بگیره .... نبض خنده هام نمی زد .... زندگی شونه خالی کرد ... از من ... از خاطره هام .... تو که رفتی جاده ها ردّ پاتو گم کردن ..... تو که رفتی..... ..............تو که رفتی..... ............................تو که رفتی...
-
این قرارمون نبود>>>>>
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:18
این قرارمون نبود تو بی خبر بری من خسته شم که تو.. بی همسفر بری نه... این قرارمون نبود من رنگِ شب بشم تو سر سپرده شی من جون به لب بشم..... باور نمی کنم این تو خودِ تویی این تو که از خودش بی خود شده تویی.. باور نمی کنم عشق ِ منی هنوز گاهی به قلبِ من ... سر می زنی هنوز وقتی زندونی تو هوس مثله پروازی تو قفس این رسم ِ...
-
هرگاه دلم رفت<<<>>>>>
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:15
هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی،عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی ، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های...
-
تنها صدایت میکنم
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:10
تنها صدایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد نگاهت را می خواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد جودت را می خواهم تا گرمای آغوشم باشد خیالت را می خواهم تا خاطره لحظه های فراموشم باشد دستها یت را می خواهم تا نوازشگر بی کسی اشکهایم باشد و تنها خنده هایت را می خواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد آری تنهایم تو را...
-
بی تومهتاب//////
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:04
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم ، شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید ، باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید ، یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیم ، ساعتی بر لب آن جوی...
-
گاهی وقتا<<<<<
شنبه 8 آبانماه سال 1389 12:01
گاهی وقتا دوست دارم سر روی شونه ات بذارم آخه جز تو نازنینم هیچ کسی رو ندارم گاهی وقتا دلم از دوری تو تنگ میشه لحظه هام بدون تو بدجوری بیرنگ میشه آخه دنیام تو شدی تموم دنیام تو شدی ماه شبهام تو شدی خنده رو لبهام تو شدی آسمونم تو شدی وصله ی جونم تو شدی بهترینم تو شدی عزیزترینم تو شدی چی میشه مهربونم حرف دلت رو بدونم...
-
وقتی شبا......
شنبه 8 آبانماه سال 1389 11:58
وقتی که شبا به یادت می خوابم مثل قاصدک رو شونه هات می شینم همه ی آرزوهام مهتابی میشه همه چی رو توی خواب ،ساده می بینم نمی دونم که چی شد این دل من که تو خوابم بی تو هق هق می کنه حس با تو بودنو ازش نگیر اگه تو نباشی اون دق می کنه شدی شاهزاده ی قصه های من شدی تک ستاره تو شبهای من می دونم تو هم شدی مثل خودم می دونم که...
-
جونمو ازم بگیر
شنبه 8 آبانماه سال 1389 11:54
جونمو ازم بگیرو راحتم کن / من دیگه طاقت بی مهری ندارم چرا چشماتو می بندی نازنینم / نگا کن چقد سیاهه روزگارم همه ی حرفای تو توی چشاته / معنی نگاهتو خودم می دونم بیشتر از این طاقت موندن ندارم / به مقدسات عالم نمی تونم راحتم کن و بگو دوسم نداری / بگو تو دلت دیگه جایی برام نیست دیگه هیچ تحملی برام نمونده / به خدا اشکی...
-
حالا که وقت گریه نیست
شنبه 8 آبانماه سال 1389 11:50
دوباره دست من و تو / قد کشیدن به سوی هم فرصت شده تا بشینیم / دوباره روبه روی هم حالا که وقت گریه نیست قصۀ بی تو بودنم / داره به آخر می رسه خورشید خوشبختی من / انگار داره سر می رسه ببین چطور دست بهار/ رو تن باغچه می شینه دوباره آیینه داره / این همه شوقو می بینه حالا که وقت گریه نیست حالا که غصه های من / یکی یکی شادی...
-
چی نصیبت میشه
شنبه 8 آبانماه سال 1389 11:47
چی نصیبت می شه / وقتی زجرم می دی من به تو دلبستم / کاشکی می فهمیدی چی نصیبت می شه / وقتی من داغونم وقتی که با گریه / به تو می فهمونم چی نصیبت می شه / وقتی من بی تابم وقتی که از غصه / تا سحر بی خوابم این حقیقت داره / من به تو دل بستم کاشکی می فهمیدی / چقد عاشق هستم می دونی بدحالم / دلم از غم خونه واسه تو درمونه / درد...
-
دیوونگیهامو ببخشی
شنبه 8 آبانماه سال 1389 11:44
باید دیوونگیهامو ببخشی / نگاه سرد چشمامو ببخشی می دونم گاهی حرفام خیلی تلخه / بگو می تونی حرفامو ببخشی باید گاهی توچشمام خیره شی تا / ببینی تا چه حد غمگین وخسته ام نمی دونم دخیل دلخوشیمو / به چشمای کدوم آیینه بستم یه دنیا خاطره تو کوله بارم / منو از زندگی مأیوس کرده شبای بی چراغ زندگیمو/ پر از تنهایی و کابوس کرده تو...
-
یادوخاطره تو
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 19:09
در صـدر خاطراتم یـاد تو جــا گرفته یـاد تـو در خیالم رنگ صفــا گرفته تصویر یـاد رویت در قـاب دل نشسته این گوش جـان طنین حرف تو را گرفته خورشید من! حضورت رویای صادقم بود دیدم به خواب چشمت نور خـدا گرفته با فـکر خیره بر تـو،دنبـال واژه هستم بر سطح کاغـذم ،شعر ، مستانه پا گرفته یک راز ناگشوده بین من وتـو این است یادت...
-
من گنه کار
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 19:04
من گـنه کار و اسـیرم ای خـدا مهـر تـو شد دستگیرم ای خـدا قلب من باشد پریشـان و سیــاه روشن است از تو ضمیرم ای خـدا من فقط بـر درگهت دارم امیــد لطف کن بر من ،که گَردم رو سفید تـورهـایم کن زِهَــر آلـودگی ای کلامت مایــه نـور و نـوید لطف تو باشد ، کنم از خود سفـر ذکر تو گویم به هر صبح و سحـر ای خـدا ! آرام کن جـان مـرا...
-
گفتمش
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 19:02
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست! من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم در آشنایی امروز می نویسم تا در فراموشی فردا یادم کنی. برای...
-
دارم از غصه میمیرم
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:58
دارم از غصه میمیرم خدا کاری بکن این بار که دستای ظریفش رو تو دستام حس کنم یکبار خدا کاری بکن این بار خدای مهربون من زبونم بند اومد ای وای کجا رفت هم زبون من خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه اگه میگه مهم نیستم با حسش داره میجنگه اگه میگه تو فکرم نیست می خواد بیشتر پیشش باشم درسته اون ولم کرده دلیل اشک چشماشم خدا...
-
من عشق را درتو
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:55
من عشق را در تو تو را در دل دل را در موقع تپیدن تپیدن را به خاطر تو دوست دارم من غم را در سکوت سکوت را در شب شب را در بستر بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم……….. من بهار را به خاطر شگوفه هایش زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را به خاطر تو دوست دارم من دنیا را به خاطر خدایش خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم...
-
اگه بگم.....
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:52
اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم / اگه بگم که حاضرم فدای اون چشات بشم اگه بگم توآسمون عشق من فقط تویی / اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی اگه بگم قلبمو من نذر نگاهت می کنم / اگه بگم زندگیمو بذر بهارت می کنم اگه بگم ماه منی هر نفس راه منی / اگه بگم بال منی لحظه ی پرواز منی میشی برام خاطره ی قشنگ لحظه ی وصال /...
-
کسی بی خبر امد
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:46
کسی بی خبر آمد مرا دست خودم داد کسی مثل خودم غم کسی مثل خودم شاد کسی مثل پرستو در اندیشه ی پرواز کسی بسته و آزاد اثیر قفسی باز کسی خنده کسی غم کسی شادی و ماتم کسی ساده کسی صاف کسی درهم و برهم کسی پر ز ترانه کسی مثل خودم لال کسی سرخ و رسیده کسی سبز و کسی کال کسی مثل تو ای دوست مرا یک شبه رویاند کسی مرثیه آورد برای دل...
-
سعی کن........
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:33
سعی کن تنها باشی: زیرا تنها بدنیا آمده ای و تنها از دنیا خواهی رفت. بگذار عظمت عشق را درک نکنی: زیرا آنقدر عظیم است که تو را نابود خواهد کرد. بگذار خانه ی عشقت خالی از وجود باشد: زیرا اگر عشقی در آن منزل کند به ویرانه های آن هم رحم نخواهد کرد. اما اگر عاشق شدی: سعی کن تنها یک نفر را دوست داشته باشی زیباترین تصویری که...
-
عشق.........
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 18:25
عشق، تصمیم قشنگی ست بیـا عـاشق شـو نه اگر قلب تو سنگی ست بیـا عـاشق شـو آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست شوق پرواز تو رنگی ست بیـا عـاشق شـو ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب خوب من، این چه درنگی ست بیـا عـاشق شـو با دل موش، محال است که عاشق گردی عشق، تصمیم پلنگی ست بیـا عـاشق شـو تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند عشق،...
-
متشکرم
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 12:29
متشکرم برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی. برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که...