بسه اخه

وقتی که تنهایی میاد حس میکنم که بی کسم

ترانه هام می سوزن و بریده میشه نفسم

ثانیه ها نمیگذرن هیچ موقع فردام نمیاد

دلم میگه زندگی رو با این همه درد نمیخواد

بس آخه چقدر میخوای منو به بازی بگیری

کاشکی که راحتم کنی بگی الهی بمیری

بی رحمی عادتت شده دست خودت نیست میدونم

آخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمیونم

دست خودت نیست میدونم

لعنت به اون دل سیات نفرین به این بخت بدم

سیاه شده روز و شبم اسیر و در به در شدم

قصه ما را هرکسی  می خونه میگه شاعره

واسه نوشتن دروغ دستاش همیشه حاضره

بسه آخه چقدر میخوای  منو به بازی بگیری

کاشکی که راحتم کنی بگی الهی بمیری

بی رحمی عادتت شده دست خودت نیست میدونم

اخر یه روز میری و من تو حسرت تو میمونم  

غم نگات

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی  

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار

تو حسرت نبودنت... من با خیالتم خوشم...

با رفتنم از این دیار آرزوهامو میکشم...

کوله بارم پره حسرت... تو دلم یه دنیا درده  

مثل آواره ای تنهام تو خیابونی که سرده....

تا خیالت به سرم میزنه گریم میگیره..

آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره

گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم

بی تو دنیا رو نمیخوام 

دلم گرفته

دلم گرفته به اندازه وسعت تمام دلتنگی های عالم
شیشه قلبم آنقدر نازک شده که با کو چکترین تلنگری میشکند
دلم می خواهد فر یاد بزنم ولی واژه ای نمی یابم که عمق دردم را در فریاد منعکس کند فریادی در اوج سکوت که همیشه برای خودم سر داده ام
دلم به درد می اید وقتی سر نوشت را به نظاره مینشینم
کاش می شد پرواز کنم
پروازی بی انتهاتا رسیدن به ابدییت...................
کاش می شد
در میان هجوم بی رحمانه درد خودم را پیدا کنم
نفرین به بودن وقتی با درد همراه است
بغض کهنه های گلویم را میفشارد
به گوشهای پناه میبرم
کاش این بار هم کسی اشکهایم را نبیند... 

چه حس خوبیه

چه حس خوبیه ......... این که تو هستی

 وعاشق تر از خودم ...... پیشم نشستی

و عادت میدی منو ............ به مهربونیات

تا من نفس نفس ........ دیوونه شم برات

چه حس خوبیه .......... این که تو با منی

این که به روی من ........ لبخند می زنی

این که به فکرمی ......... به فکر من فقط

هرچی نگات کنم ........ سیر نمی شم ازت

با تو به زندگیم ........... دل خوشی اومده

خوشبختی منو ............. چشمات رقم زده

چه حس خوبیه ............ شیرینه لحظه هام

شادم کنار تو ............... همینو من می خوام

مراقبی یه وقت ................  من بی قرار نشم

سنگ صبورمی ................. که غصه دار نشم 

ازچه بنویسم

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
 
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
 
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
 
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
 
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
 
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
 
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
 
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
 
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
 که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...  

چشمانم گریان است

چشمانم گریان است ودلم خون است

دل من صاف است به زلالی آب

و چشمانم گریه میکنند مانند آسمان

پاهایم یخ زده

و دستانم خسته از پارو زدن

ودیگر به چه امیدی زنده بمانم

وقتی که دراین دنیایی بیکران ساحلی  پیدا نیست

آری

این دریایی غم من است

غم های من پایان نخواند یافت

حال که ترکمم کردند ودلم شکست

من ناامید نمیشوم وهمچنان پارو میزنم

چون خــــــــــــدا را دارم

خـدای من دل شکسته ی من را ترمیم کن

و مرا از این دریای خون و غم نجات بده

 

                         دوست دارم عشقم                                

روز فراموش کردن

روز فراموش کردن تو نیست روزی جز روزی که دیگه نباشم تو این دنیا
اگه نیستی ، ولی هستم
اگه هستی ، ولی نیستم
اگه هستم ، ولی نیستی
اگه هستیم ، ولی نیستیم
اگه نیستیم ، ولی هستم
بدون با تو بودن یا نبودن ، خاطرت همیشه با من بوده ، هست ، و خـواهد بود

راستش رو بگــو شکستم یا شکستیاینو میدونم که شکستی آره ، شکستی
ولی اینو نمیدونم شکستم یا نه ، امیدوارم که نشکسته باشم

اگه شکستم یا شکستیم مقصر من و تو نیستیم مقصر ...... بیخیال 

مجنون

چقدر بده حس کنی عزیزترین کست داره بهت خیانت میکنه اما نتونی چیزی بگی

تا عشقو دوست داشتنتو نبرن زیر سوال...

 چقدر دوست داشتم عشق منم مثل همه آدما بود

کاش هیچ وقت عاشق نمیشدم تا یه همچین روزی رو نمیدیدم

 

عشق؟؟؟


 چرا همه میخوان عاشق بشن؟؟؟


 یعنی چیزی که من دارم عشقه ؟

پس چرا این شکلیه ؟
 

همیشه دوست داشتم عاشق بشم  اما نــــــــــــــــه دیگه اینو نمیخوام 
 

من میخوام همه عاشقم بشن 
 

خسته شدم

از این زندگی نکبت بار پر از درد خسته شدم 
 

منم آدمم چرا کسی اینو نمیفهمه؟؟
 

شاید بگید قشنگی عشق به درد و رنجشه 
 

کاش یکیتون جای من بود 
 

درد و رنج عشق قابل تحمله اما واسه وقتی که تو رو بخوان نه اینکه........

      دوستت دارم ای تک رویای زندگی من  

    

 

فکرشو کن

فکرشو کن یه شب باهم یه گوشه ایی تنها باشیم با چهار تا دیوار و  یه سقف جدا از این دنیا باشیم  من باشم و تو باشی  و یه جفت دلای بی قرار فرصت خوبه انتقام از لحظه های انتظار .............از لحظه های انتظاررررررررررررررفکر شو کن عشق من به اون شبه پر التهاب چشماتو روی هم بزار امشب به یاد من بخواب فکرشو کن دستای من رو قلبه تو جوون بگیریه دل دلِ بی قراره تو ، تو سینه اروم بگیره نه ساعتی باشه که شب سر بره و تموم بشه نه هیچ کسی سر برسه ثانیه ایی حروم بشه......  

 

 

 نمی دونی چقدر دلم واست تنگ شده  خیلی دوست دارم خیلی 

خواستم بنویسم

خواستم بنویسم از زندگی بیزارم اما نوشتم زندگی خاطره است خواستم بنویسم جدایی سخت است اما نوشتم

 عشق زیباست خواستم بنویسم دوستم بدار اما نوشتم تا ابد دوست دارم

 

میگن عدد7 مقدسه 7 دفعه دورت بگردم 70 دفعه فدات بشم 700 دفعه قربونت برم

700 دفعه برات بمیرم و به اندازه 7 آسمون دوست دارم

  

 

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

تو که آمدی درهای قلبم را طلسم کردم و بالای درگاه آن نوشتم ورود ممنوع قلب تو را در آنجا اسیر کردم ، اسیر محبت و عشق خودم کردم در این خانه دل سرخ تو را با خون عشق و هوای دوست داشتنم زنده نگه خواهم داشت و با احساس پاکم درد دلهای عاشقانه ام را هر شب در گوشت زمزمه خواهم کرد عزیزم کاری میکنم که دیگر لحظه ای ، حتی لحظه ای از این خانه سرخ خسته و دلسرد نشوی ، به عشق من وفادار باشی و مرا از ته قلبت دوست داشته باشی عزیزم از تمام دار این دنیا تنها همین قلب سرخ ر ا دارم و اینک آن را با احساسی پراز عشق به تو تقدیم کرده ام و دلم می خواهد تو نیز با احساسی پاکتر به آن وفادار باشی عزیزم