خواستم بنویسم

خواستم بنویسم از زندگی بیزارم اما نوشتم زندگی خاطره است خواستم بنویسم جدایی سخت است اما نوشتم

 عشق زیباست خواستم بنویسم دوستم بدار اما نوشتم تا ابد دوست دارم

 

میگن عدد7 مقدسه 7 دفعه دورت بگردم 70 دفعه فدات بشم 700 دفعه قربونت برم

700 دفعه برات بمیرم و به اندازه 7 آسمون دوست دارم

  

 

تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم

تو که آمدی درهای قلبم را طلسم کردم و بالای درگاه آن نوشتم ورود ممنوع قلب تو را در آنجا اسیر کردم ، اسیر محبت و عشق خودم کردم در این خانه دل سرخ تو را با خون عشق و هوای دوست داشتنم زنده نگه خواهم داشت و با احساس پاکم درد دلهای عاشقانه ام را هر شب در گوشت زمزمه خواهم کرد عزیزم کاری میکنم که دیگر لحظه ای ، حتی لحظه ای از این خانه سرخ خسته و دلسرد نشوی ، به عشق من وفادار باشی و مرا از ته قلبت دوست داشته باشی عزیزم از تمام دار این دنیا تنها همین قلب سرخ ر ا دارم و اینک آن را با احساسی پراز عشق به تو تقدیم کرده ام و دلم می خواهد تو نیز با احساسی پاکتر به آن وفادار باشی عزیزم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد