اس ام اس تنهایی

آفرین باد بر مرگ ، آفرین باد بر مرگ که با دست های سیاهش تو را خواهد کشت :"تنهایی"

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


دست بر شانه هایم میزنی تا "تنهایی" م را بتکانی ، به چه می اندیشی ؟ تکاندن برف از روی شانه آدم برفی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


بس که دیوار دلم کوتاه است ، هرکه از کوچه "تنهایی" ما می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده ، سرکی می کشد و می گذرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است ، بی تو دنیای من ای دوست پر از "تنهایی" است

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

 

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ، در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت ، خواست "تنهایی" ما را به رخ ما بکشد ، طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت

 

بقیه در ادامه مطلب

 اس ام اس عاشقانه تنهایی زیباترین اس ام اس های مهر ماه 89 قشنگترین اس ام اس عاشقانه اس ام اس عاشقانه جدید بسیار زیبا اس ام اس تنهایی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی / از من تا تو صد سال راه است و جدایی / حال شب است و غم و "تنهایی" / افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


وفای اشک را نازم که در شبهای "تنهایی" ، گشاید بغض هایی را که پنهان در گلو دارم .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

باختم در عشق اما باختن تقدیر نیست ، ساختم با درد"تنهایی" مگر تقدیر چیست ؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران ، تو به اندازه "تنهایی" من شاد بمان

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

نرو تنهام نزار با درد و غم هام / اگه چه دلخوری از خیلی حرفام / به قرآنی که از سایش گذشتم / به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


تورا به یاد آن روز ، تورا به یاد گلبرگ های خشک آن روز خشکیده ، تورا به روز اول بار دیدنت ، تورا به اولین نگاه عاشقانه ، تورا به یاد باران روز نیامده ات ، تورا به "تنهایی" روز رفتنت ، تورا به باران روز برگشتنت ، تنهایم مگذار دیگر

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


آنگاه که "تنهایی" تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده !

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


تو تو عشق من ، امید من بودی / تو میراثی از دل تنگم بودی / تو رفتی و من ماندم و "تنهایی" / تو دفتر خاطرات قشنگم بودی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل "تنهایی" مان

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


زندگی چون قفس است ، قفسی تنگ پر از "تنهایی" ، و چه خوب است دم غفلت آن زندان بان ، و سپس بال و پر عشق گشودن ، بعد از آن هم پرواز

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل "تنهایی" مان

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


هفت شهر عشق ، شهر اول : نگاه و دلربایی ، شهر دوم : دیدار و آشنایی ، شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی ، شهر چهارم : بهانه ، فکر جدایی ، شهر پنجم : بی وفایی ، شهر ششم : دوری و بی اعتنایی ، شهر هفتم : اشک ، آه ، "تنهایی"

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


در غریبانه ترین لحظه ی "تنهایی" خود ، چشمهایم را که در آن دریایی از محبت موج میزند به تو خواهم بخشید ، تا هیچ گاه به پاکی احساسم شک نکنی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


غروب غمهایت را به هر قیمتی خریدارم ، اگر همدم شبهای "تنهایی" من باشی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

 

و بعد از تو دلم از عطش عشق طغیان کرد ، گاه از دو روزنه ی رخسارم ، گاه در نگاهی پوچ در تاریکی شب هایم ، گاه در باز دمی اندوهناک که با زحمت از قفس آزاد شده و پایانش خدا را شکر می گویند و گاه در وجودم که به هیچ پایانی نمی رسید مگر ، "تنهایی" ، "تنهایی" ، "تنهایی"

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


می بینی ای لحظه های خالی از احساس تهی ، می بینی که چه صدای خرد شدن دست های خزان شده اش در دست های "تنهایی" کسل آور است و تو را نیز بی رمق می کند ، آه ، پس او چه گوید ؟

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


ای کاش تنها یک نفر هم در این دنیا مرا یاری کند ، ای کاش می توانستم با کسی درد دل کنم تا بگویم که ، من دیگر خسته تر از آنم که زندگی کنم تا ابد غم شبهایم را ، تا بفهمد درد تن خسته و بیمارم را ، قانون دنیا "تنهایی" من است و "تنهایی" من قانون عشق است و عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد بدون کار خدا بوده ! اگه بی محابا دلها از دستها بهم گره خورد بدون کار خدا بوده ! اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی بدون تنها محرمت خدا بوده ! حالا هم اگه دلت شکسته و بغض "تنهایی" خفه ات کرده شک نکن تنها مرحمت خداست که از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


شبی غمگین ، شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد ، دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد ، به من می گفت "تنهایی" غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد ، تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد ، او هرگز شکستم را نفهمید اگرچه تا ته دنیا صدا کرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی ، ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شبهای مستی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

در زندگی به کسانی دل می بندیم که نمی خواهندمان و از وجود کسانی که می خواهندمان بی خبریم ، شاید این باشد دلیل "تنهایی" مان

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


هرکس به میزانی که "تنهایی" نیاز دارد عظمت دارد و بی نیاز تر است

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

رفتی و ندیدی که چه محشر کردم ، با اشک تمام کوچه را تر کردم ، وقتی که شکست بغض "تنهایی" من ، وابستگی ام را به تو باور کردم

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی / ولی بی دوست میمیرم در این مرداب "تنهایی"

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


وصال در عشق بس چه دارد حیرانی ، من نگویم رسیدم به وصال ، اما دیده ام ناله ی عاشقی در "تنهایی" ، گریان سخن می گفت ، می کرد حق حق و بی تابی ، ای کاش می شد اینگونه عاشق شد

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

عشق من تو باش ، نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم ، تو باش تا در دنیای بزرگ "تنهایی" ام تنهاترین باشی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


بلندترین شاخه ی درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم "تنهایی" ست

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

کم نامه ی خاموش برایم بفرست / از حرف پرم گوش برایم بفرست / دارم خفه می شوم در این "تنهایی" / لطفا کمی آغوش برایم بفرست

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

شب من پنجره ای بی فردا / روز من قصه ی "تنهایی" ما / مانده بر خاک و اسیر ساحل / ماهی ام ، ماهی دور از دریا

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم / افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم / بیا مثل پروانه های غریب نیاز / به مهتاب شب های "تنهایی" عادت کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

عشق زاییده ی "تنهایی" است و "تنهایی" نیز زاییده ی عشق

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


آنگاه که "تنهایی" تو را می آزارد ، به خاطر بیاور که خدا بهترین های دنیا را تنها آفریده

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

کسی که در آغوش غم بزرگ شده ، "تنهایی" بهترین همدم اوست

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

 


شمع و پروانه و بلبل همه جمع اند ، بی رحم ، بیا رحم به "تنهایی" من کن

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت ، طبیعت زیباست ، نه به زیبایی حقیقت ، حقیقت تلخ است ، نه به تلخی جدایی ، جدایی سخت است نه به تلخی "تنهایی"

 

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


هر قطره اشک نشان دل شکستگی است ، هر سکوت نشان "تنهایی" است ، هر لبخند نشان مهربانی است ، هر پیام نشانی از دل تنگی من برای تو است

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

هیچ کس ویرانیم را حس نکرد ، وسعت "تنهایی" م را حس نکرد ، در میان خنده های تلخ من ، گریه پنهانیم را حس نکرد

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

 

 

تحمل "تنهایی" بهتر از گدایی محبت است

 

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  


درد غریبیست "تنهایی" و بی کسی ، امان از دلی که دلبر ندارد

**| بیاففط بخند**|**

می دونی چرا تشک رو قبل از دوختن حسابی با چوب می زنن؟چون بعدا هرچی دید صداش در نیاد

نیک اندیشی یعنی اینکه اگر یه گنجشک روی سرت مدفوع کرد، خوشحال باشی از اینکه گاوها پرواز نمی‌کنن

اگه یه کلاغ تو آسمون تخم کرد وتخمش نیوفتاد پایین چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟؟ کلاغه شورت پاش بوده

اگر یه مرد در ماشین رو برای خانومش باز کنه میشه 4 تا نتیجه گرفت: .ماشین تازه هست 2.زنش تازه هست 3.طرف زنش نیست 4.مرد گلابی هست

یه روز یه زن کرد دهاتی میره دکتر که امپول بزنه. دکتره لباسشو کنار می زنه میبینه زیرش یه لباسه دیگه هست دوباره این لباسو کنار میزنه میبینه زیرش لباس دیگه ای است دکتر چند دفعه این کارو میکنه میبینه همین برنامه است اخر سر کفری میشه میگه ببخشید خانوم میشه بگید کون شما کدوم صفحه است؟

آف رو با احساس بخون : آتش زدی بر خرمنم…. وای خر منم.. وای خر منم…. وای خر منم…… وای خر منم……. وای خر منم………. . . . . . بابا فهمیدم…اینقدر نگو!!!

یه بچه خراب میره آمپول بزنه، تا دکتر سوزن رو میزنه، پا میشه داد میزنه: حیوون، مگه کوری، سوراخ به این گندگی، چرا میزنی بغلش؟

 

کتاب فارسی مدارس بومی می‌شود

مشهد: آن مرد با شمع آمد

اصفهان: آن مرد پول دارد،

آبادان: آن مرد آن شب با عینک آفتابی آمد

شیراز: آن مرد حال نداشت و نیامد

سنندج: آن مرد سبیل دارد

زاهدان: آن مرد را کشتند

اردبیل: آن مرد بار بُرد

قزوین: آن مرد با یک بچه آمد

رشت: آن مرد رفت، بابا آمد

سمنان: آن مرد در بالش پول دارد

 

مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد.بچه هم میگه :آره ولی لگدی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود

 

یارو شب که میشه میخوابه خواب حنا بندون عروسیشو میبینه صبح که از خواب بلند میشه میبینه تو خودش ریده دستش هم تو شورتشه!

 

پیرزنه با پسرش نشسته بوده اختلاط می کردن.بعد ننه هه به پسرش میگه من نمیدونم این آمریکا با

این همه توپ و تانکش چه جوری از ویتنام شکست خورد.پسره میگه آخه لامصبا این ویتنامی ها ،شبها از پشت حمله می کردن آمریکایی ها غافل گیر میشدن ...یهو پیرزنه شروع میکنه گریه کردن!!پسره میگه ننه چرا گریه میکنی؟میگه یاد بابات افتادم پنجاه سال ویتنامی بود و من خبر نداشتم!!!!

 

یه روز به یه نفر میگن 2ضربدر2 میشه چند تا میگه 4 تا بهش جایزه 4تا گردو میدن دوباره ازش میپرسن 3ضربدر 3میشه چند تا میگه یک کیسه

 

به یه نفر میگن زندگی مثل چیه ؟ میگه دایره زندگی مثل مستطیل سه ضلع داره عشق و محبت

 


یه روز توی یک عروسی فامیل داماد از داماد تعریف می کنند .فامیل های عروس از روی حسادت برای تعریف از عروس میگن گونی گونی پشکل معصومه چه خوشگل.

 

 

 قانون 10 نیوتن : وقتی میری دستشویی منتظر جاذبه نباش یه کمی هم به خودت فشار بیار

 

 

 

 

یه بار به یه معتاده میگن : شما با ورزشکارا چه فرقی دارید میگد :اوناتکنیکی کار می کنند ما پیک نیکی

 

یه روز یه بچه شب کریسمس دعامی کنه بابا نویل برام یک برادر بفرست بابانویل پیغام می فرسته مامانت رو بفرست .

 

در تمام طول زندگی آرزو داشتم یه نفر منو بغل کنه.(خاطرات یک جوجه تیغی )

 

اولی: چند روزه اعصابم به هم ریخته دومی : برای چی؟اولی : آخه می خوام بدونم پدر پسر شجاع قبل از اینکه پسر شجاع به دنیا بیاد اسمش چی بود؟

 

میدونین فرق پیر زن با هواپیما چیه؟ هواپیما با سر پا میشه پیر زن با باسن

 

 

یه آبشاره رژیم می گیره بعد از دو هفته تف می شه

 

یه روز یکی عادت داشت که از چراغ قرمز ها رد بشود . یک روز وقتی داشت رد می شد چراغ سبز
می شود طرف می ایستد ازش می پرسند که چرا ایستاده ای میگه : میترسم که برادرم به من بزند

 

 

یه روز یه فارسه رو می خواستن اعدام بکنن ازش می پرسن وصیت داری یا نه می گه نه . وقتی چهارپایه رو می زنن دست و پا می زنه فکر می کنن وصیت داره می آرن پایین می پرسن چی شده می گه : دوستم اصغر رو صدا کنید بیاد . وقتی اصغر می آد می گه اصغر .اصغر جات خالی خونه تون از اون بالا دیده می شه

 

میدونی شباهت آدم مجرد با لباس توی ماشین لباسشویی چیه؟هر دو شون تو کف هستند

 

میگن دکترا خوب می کنن . آشپزا سیر می کنن . رفتگرا تمیز می کنن آرایشگرا اصلاح می کنن . ولی مهندسا درست میکنن

 

یه سواله که ذهن منو مشغول کرده : آخه گاو حسن که نه شیر داره نه پستون چه جوری شیرشو بردن هندستون

 

به یه معتاد مگن بگو چکش میگه آخه شنگینه

 

یه روز یه یارو به نامزدش نامه میده میگه عزیزم بدون که در دنیا یه قلب هست که برات می تپد وآن هم قلب تو است

 

یه روز یه مرده میره قبرستون میبینه همه ی مرده ها رو سنگ قبرشون نشستن میپرسه چی شده میگن سوالهای اول قبر لو رفته گفتن بیرون باشین تا جدید شو طرح کنیم

 

 

علامت عشق 4تاست:
1:دست تو دست 2:این تو دست 3:دست تو اون 4:این تو اون

 

یک روز یه نفر از کوچه رد میشه ومی بینه همه آقایان صف بستن میپرسه اینجا صفه کره اطلس طلائی است ؟ میگن نه اینجا صفه اقدس طلائیه

 

 

پنج نوع کردن داریم 1_ فکر کردن      2_ بازی کردن      3_ پرتاب کردن       4_ شوخی کردن          5_ بسوزه دماغ اونایی که فکر بد کردن

 

 

 

یه پیرمردچوب سیگارش بلندبود.بهش میگن چراچوب سیگارت اینقدربلندهستش!میگه به خاطراینکه دکتربمن گفته هرچه میتونی ازسیگاردوری کن

 

 

یه تهرانیه میره خواستگاری، پدر دختره میپرسه: خونه داری؟ میگه: نه! ماشین داری؟ نه! کار داری؟ نه! پدر دختره شاکی می‌گه: پس چی داری که اومدی خواستگاری؟ تهرونیه میگه: پشت مو رو حال می‌کنی؟!

 

یه روز یک پیر زن میره دندان پزشکی همه دندنهاشو میکشه به غیر از یکی می پرسن چرا فقط این یکی راجا گذاشتی برای اینکه با این یکی چادرم را بگیرم

 

کبوتره دوپینگ میکنه به جای نامه ایمیل میبره!

 

یه روز یک دختر زشت از دوست پسرش می پرسه فرق من با خورشید چیه . پسرمی گه:هر دوتاتون رونمی شه مستقیم بهتون نگاه کرد.

به یه چوپونه می گن تو که اینقدر با گوسفندا میگردی تاثیری روت نذاشته؟ میگه: نع نع نعععع –

یک روز یه مرده به یه زنه میگه یه لب بده تا با آتیش لبت سیگارمو روشن کنم،  میگه نمیدم تا کونت بسوزه تا با آتیش کونت سیگارتو روشن کنی

 

یه روز یه آقایی با خانمش میره در یه مغازه و میگه آقا اون صابونی رو که دیشب بهمون دادی شبیه پنیر بود اصلا کف نمی کرد یارو میگه آره داداش شما دیشب پنیر هم از من خریدید.یارو بر میگرده به خانمش میگه :پس اونی که ما دیشب خوردیم صابون بوده.

 

به یه افغانی گفتن بزرگترین آرزوت چیه .گفت خودم تنهایی یک تریلی سیمان خالی کنم

 

تشابه آب هویج بادامن کوتاه چیه؟ هردو تا برای نور چشم خوب هستن

 

یه مرده میره مغازه کارت پستال فروشی میپزسه آقا کارتی دارین که روش نوشته باشه تو تنها عشق منی ؟ مغازه داره میگه آرهمرده میگه پس 16 تا بدین

 

میگن عباس قادری ثابت کرد خوانندگی تیپ نمیخواد -هایده ثابت کرد خوانندگی هیکل نمیخواد -شماعی زاده ثابت کرد خوانندگی صدا هم نمیخواد

 

به یک نفرمیگن فرق حادثه وفاجعه چیه....میگه تویک کشتی مسافری باشی درحال مسافرت یه باره مادرزنت بیفته توآب به این میگن حادثه اماوقتی که یه نجات غریق بره اونو بیاره بیرون میشه فاجعه

 

می دونید سیاهپوستا به شامپو بدن چی می گن؟می گن مشکین تاژ

 

فرق بین چتر نجات و کاندوم چیه ؟ چتر نجات اگه پاره بشه، یه نفر از دنیا می ره ولی کاندوم اگه پاره بشه، یه نفر به دنیا می آد

یه بچه هه با مامانش می ره حموم. اونجای مامانش رو می بینه و می پرسه؟ مامان اون چیه؟ مامانش می گه: پیشی یه. یه روز دیگه، همون بچه با مادر بزرگش می ره حموم و دوباره همون سوالو از مادر بزرگش می پرسه؟ اونم می گه: پیشی یه . بچه هه می گه: چرا پیشی مامان تپله ولی مال شما لاغر و چروکیدست؟ مامان بزرگه می گه: آخه پیشی مامانت، گوشت زیاد می خوره .

 

یک روز به بامشاد خبر میدن که مژده حامله است بعد بامشاد گفت ای اردل نامرد

 

فرق بین عینک و فیلم سوپر:عینک را اول میزنن بعد می بینن ولی فیلم سوپررا اول می بینن بعد میزنن

 

اسپانیایی هابه قطره چکون می گن میچلونی میچکونه

 

یک روز زنی داشت لنگ لنگان توی خیابان راه می رفت بهش گفتن خدا بد نده گفت خدا بد نداده خودم بد دادم

 

از وقتی که اندی گفته: خوشگلا باید برقصند، دیگه به هیچ کاری نمی‌رسم!

 

یارو میره تیمارستان میبینه یکی 3 تا زغال برداشته گذاشته سرش . ! میگه چه کار داری میکنی؟ طرف شلوارشا میکشه پایین میگه : بفرما قلیون .!!!!..

اول راستش می کنیم... بعد سرشو با تف خیس می کنیم... بعد می کنیم تو سوراخش! ما اینجور سوزن نخ می کنیم شما چطور؟

شباهت پفک و سینه :  هر 2 تاش مال بچه ها هست اگه باباها اجازه بدن!

 

زن دوم مثل انرژی هسته ای است با اینکه حق مسلم ماست ولی اجازه دستیابی به آن را نمی دهند

 

دنیا رو بدون خانمها تصور کنید:
- بازارها خلوت
- پولها اضافه
- خیابونها خلوت
- شیطون بی کار
- مخابرات ورشکسته    همه میرن بهشت

هیچ وقت با دل یه دختر بازی نکن چون یه دل بیشتر نداره ، با سینه هاش بازی کن که 2 تاست

هیچ وقت شب جمعه دعا نکن، چون اینقدر پا روی آسمون هست که دستهای شما دیده نمیشه

دیشب جمال رویت در ماه دیده بودم               شاید فضانوردان در ماه ریده باشند
خری گم کرده ام با بار کاشی                        اس ام اس میزنم شاید تو باشی
گلی گم کرده ام در باغ هستی                         خودتو لوس نکن  اون گل تو نیستی

قاضی ازشاکی می پرسه شکایت شماازاین آقا اینه که به شما گفته احمق بی شعور نفهم شاکیه می گه بله قربان عین حقیقته قاضیه می گه خوب اگه عین حقیقته چراشکایت کردی

 

آدما دو دسته هستن پستانداران پستان خواران

 

یه یارو میره پیش قاضی شکایت میکنه از یه نفر میگه: این به من گفته گه نخور!!! قاضیه میگه:غلط کرده!! تو کارتو بکن

 

وزارت بهداشت در بیانیه ای اعلام کرد:بعلت شیوع آنفولانزای مرغی به جای مرغ ، خروس بخورید

 

یه روز یه گدا میره در خونه ی یه پیرزن و پیرزنه عصبانی میاد دم در ومیگه باز اومدی گدایی؟گداه هم بر میگرده میگه چیه انتظار داشتی بیام خواستگاری؟!!!

 

زن خوب برای ازدواج باید سه تا خصلت داشته باشه : 1 - نجیب باشه یعنی با جیب آدم کاری نداشته باشه  2 - خانه دار باشه یعنی از خودش خونه داشته باشه 3 -مثل ماه بمونه یعنی شبها بیاد و صبح بره ( بره خونه باباش ) البته در حد متعالی این که باباش وضعش توپ باشه و 3 تا سکته هم کرده باشه

 

یه بار یه بچه از باباش میپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی میرفتین ماه عسل من هم بودم ، بابائه میگه آره عزیزم تو هم بودی ... رفتنی پیش من بودی ، برگشتنی پیش مامانت

 

خداوند به حضرت ابراهیم دستور میدهد که اسحاق را قربانی کند، حضرت ابراهیم چاقو را تیز میکند و همه چیز آماده میشود، ناگهان از خداوند پیغام میرسد، ابی جون لبخند بزن شما در مقابل دوربین مخفی هستی

 

 

یه روز یه اتوبوس با مسافراش میرفته تو راه خراب میشه. هر کس یه نظری در مورد اشکال پیش اومده میده. یه آقای که اتفاقا مهندس کامپیوتر بوده میگه:به نظر من همه پیاده بشیم دوباره سوار بشیم درست میشه

 

به یارو میگن: جواب خون شهدا را کی باید بده؟ یارو میگه: خب معلومه آزمایشگاه

یارو کدو تنبل میخره  میگذاردش کلاس تقویتی

یارو میخواست سوار  هواپیما بشه ، بهش میگن: بلیطت کو؟ یارو هم جیب و ساک و همه جا را میگرده بلیطش را پیدا نمیکنه ، یکهو سرش میکنه تو هواپیما میگه: کسی بلیط اضافه نداره من بعدا پولش را بهش بدم؟

یارو چاق بود جلو رفیقاش میره رو ترازو میخواست ضایع نشه ، شکمش میده تو !

برق 3 فاز یارو را میگیره ، یارو میگه: جرات داری تک فاز تک فاز بیاید جلو؟

کعبی در مصاحبه با خبرنگاران در مورد لگدی !! که به صورت فیگو زد گفت : من دیدم پام که به مرحله بعدی نمیرسه ! حداقل جا پام برسه

جاهله داشته از خیابون رد میشده، یهو پاش پیچ میخوره میفته رو یک زنه، همونجا دراز به دراز ولو میشه. زنه هی تقلا میکنه از زیرش بیاد بیرون، زورش نمیرسه، جیغ میزنه: پاشو مرتیکه نکبت، هیکلت رو از رو من جمع کن! جاهله هم میگه: نمیشه آبجی، تا پلیس نیاد کروکی بکشه، من تکون نمیخورم!

 

زنه هنرپیشه بوده، به شوهرش میگه: دیدی وقتی تو فیلم خودم رو زدم به مردن،‌ چطوری همه داشتن گریه میکردن؟!‌ یارو میگه: آره، آخه میدونستن که واقعا نمردی!

 

دختره تو مهدکودک از خانوم مربیش میپرسه: خانوم محمدی، دختر هیجده ساله بچه دار میشه؟! مربیه میگه: آره. دختره هم سرشو تکون میده میره پی بازیش. بعد از ده دقیقه دوباره میاد می پرسه: دخترچهارده ساله چی؟! معلمه تعجب میکنه میگه: آره شاید بشه، واسه چی میپرسی؟ دختره میگه: همینجوری، و میره پی بازیش. یک ربع بعد دوباره برمیگرده، میپرسه: بچه پنج ساله چی، بچه دار میشه؟! معلمه کف میکنه، میگه: نه عزیزمن، تو اصلا با این حرفها چیکار داری؟! یهو یکی از پسرا از عقب داد میزنه: دیدی بچه ننه! نگفتم خطری نداره؟!

 

به یه نفر میگن شباهت آدمی که غرق شده ، نونی که سوخته و زنی که حامله شده چیه؟ یه کم فکر میکنه و میگه: هر سه تا رو دیر بیرون کشیدن

 

دختره میره کرست بخره، میگه: آقا لطفا یک کرست نمره چهار بدین. یارو براش میاره، دختره میره اتاق پرو امتحانش میکنه، برمیگرده میگه: این یکم بزرگه، اگه میشه یک نمره سه ‌شو بدین. باز دوباره (بعد از پرُو) برمیگرده میگه: اینم یک کمی بزرگه، اگه میشه یک سایز کوچیک‌ترشو بدین. خلاصه خیلی نمیگذره که به این نتیجه میرسه که سایز دو هم کمی بزرگه و سایز یک رو امتحان میکنه. بعد یک مدت میاد، میگه: ببخشید، این هم یخورده بزرگه، کوچیکترشو ندارین؟ فروشندهه میگه: دخترم اون جوشه، برو بترکونش!

 

 

از زن ‌تهرونیه میپرسن: ‌نظر شما راجع به شوهرتون چیه؟ میگه: والله این شوهر من مثل موبایل میمونه!‌ میپرسن: آخه چه ربطی داره؟! زنه میگه: والله صبح تا شب که در دسترس نیست، شبم که آنتن نمیده!

 

یارو زنه میره دکتر زیبایی، میگه: آقای دکتر، بیزحمت دور نافم یکم مو بکارید!! دکتره کف میکنه، میگه: خانم همه میان اینجا موهای اضافه بدن رو بسوزونن، شما اومدین دور نافتون مو بکارید؟! زنه میگه: والله آقای دکتر دیدیم کار و کاسبی خوبه، گفتیم یک شعبه هم بالاتر بزنیم!

 

 روز یه مرده می ره پیش خداو می گه خدا جون چرا این زنها رو زیبا آفریدی و خداوند در جواب میگه عزیزم برای اینکه شما مردها بهشون دل ببندید و باز مرد می پرسه خب حالا خدا چرا پس اینقدر احمق آفریدیشون و خداوند باز هم در جواب می گه : عزیزم برای اینکه اونها همه به شما دل ببندند

 

سازمان بهداشت جهانی برای آزمایش یک واکسن جدید و خطرناک احتیاج به داوطلب داشت. از میان مراجعین فقط سه نفر واجد شرایط اعلام شدند. یک آلمانی، یک ایرانی و یک فرانسوی. قرار شد برای انتخاب نهایی با آنها  مصاحبه شود. از آلمانی پرسید: برای اینکار چقدر پول می‌خواهید؟ او گفت: صد هزار دلار، این پول را میدهم به زنم که اگه از این واکسن مردم یا فلج شدم زنم بی‌پول نماند. از فرانسوی نیز همین سوال را کردند و او گفت: من دویست هزار دلار می‌گیرم، صد هزارتا برای زنم و صدهزارتا هم برای معشوقه‌ام. سوال را از ایرانی هم پرسیدند و او گفت:من سیصدهزاردلار می‌خواهم. صدهزارتا برای خودم، صد هزارتا هم حق و حساب شما، صد هزارتاشو هم میدم به این آلمانی که واکسن را بهش بزنید!

 

یارو تهرونیه میره مشهد حرم امام رضا، یک نامه بلند بالا هم مینویسه که آره امام رضا جون، پنج میلیون پول میخوام، یک ماشین میخوام، یک زن ردیف میخوام و خلاصه یک صفحه پر میکنه، زیرشم مینویسه: یا امام رضا، اگه اینا رو نمیدی، بزن مارو بکش راحتمون کن. خلاصه نامه رو میندازه تو، بعد یک دقیقه نگاه میکنه به آسمون، میبینه یکی از گلدسته‌ها داره میافته روش! بدبخت پاپیون میکنه و خودشو پرت میکنه یک طرف و خلاصه با هزار بدبختی جاخالی میده. بعد که خطر رفع میشه بلند میشه داد میزنه: جسارته یا امام رضا، بگمونم نامه رو پشت و رو گرفتی

 

یه روز یه کور وارد آشپزخانه می شه دستش می خوره به رنده می گه این چرت و پرت ها چیه اینجا نوشتن.

 

 یه روز یه معلم به دانش آموز خود عکس پای یک حیوانی را نشان داد واز او نام حیوان را پرسید . دانش آموز هر چقدر به عکس نگاه کرد نتوانست نامش را بگوید .معلم با عصبانیت به او گفت: اسمت را بگو تا برایت یک صفر بگذارم. دانش آموز کفشهایش را در آورد و به معلم خود گفت: شما هم از روی پای من بگویید اسم من چیست.

 

یکی می ره بهشت روحش تعجب می کنه می میره

 

از یه بسیجیه می پرسن دو خط موازی را تعریف کن. میگه دو خطی که هر چه ادامه پیدا کنه به هم نرسن مگه به دستور مقام معظم رهبری

 

 

زندگی زنا شویی عبارت است از : 3 هفته آشنایی - 3 ماه عاشقی - 3 سال جنگ - 30 سال تحمل

 

یه روز یه دختر و پسر داشتن با هم می رفتن که تو یه کوچه خلوت پسره دختره رو می چسبونه بیخ دیوار که یه لب ازش بگیره. اما دختره قبول نمی کرده و پسره هم همش داشته اصرار می کرده تا این که یکی از پشت آیفون داد  میزنه:بابا دستت رو از روی زنگ بردار. من خودم می آم و هر چقدر خواستی بهت لب میدم!!!

 

به بنیامین میگن وقتی میروی دستشویی به چه فکر میکنی ؟ میگه چشمام روهم میزارم تورو بیادم می آرم.

 

قانون 11 نیوتن : اگه با سرعت نور کون بدی , می تونی یک دنیا رو نون بدی


جوک های قزوینی

قزوینیها به شورت لامبادا میگن نخ در بهشت

میدونید به فرمانده قزوین‌هاچی میگن ارباب حلقه‌ها

یه قزوینی رو بایه گونی شورت می گیرن بهش میگن این چیه؟ میگه دفترچه خاطراتمه

زنی در قزوین باسنش را می خارانده.پیرمرد قزوینی که دل و حال راه رفتن راهم نداشت، به او می گه: خرده کاری هم می کنیم ها!!!

یه بچه توی قزوین گم میشه پلیس اعلام میکنه که هرکی این بچه را پیدا کرده امشب را که هیچ ولی فردا شب بیاد تحویلش بده تا ما پس فردا اون را به خونواده اش تحویل بدیم

قزوینیه تو صفه مرغه که مرغ تموم میشه قزوینیه میگه:مرغ تموم شد چرا صفو به هم میزنید

اگه با یه قزوینی گنده تو کوچه بن بست بودی 3 راه بیشتر نداری : اول اینکه آب بشی بری زمین یا اینکه دود شی بری هوا یا دستت رو بزنی به دیوار توکل کنی به خدا ...

تهرانی میره قزوین بند کفشش باز میشه با بدبختی یه کوچه بن بست پیدا میکنه و دولا میشه تا بندش رو ببنده یهو یه چیزی میشه سرش رو بلند میکنه چشمش می افته به تابلو سر کوچه می بینه نوشته کوچه دستغیب

ژاپنی یه میره قزوین وقتی که بر میگرده، ازش می پرسن: قزوینی ها را چه طوری دیدی؟ ژاپنی یه میگه: در قزوین تاتاشی ، تو شه!!!

صدهزار سال پیش یک سکه تو قزوین می افته زمین آثار باستانی میشه

سه مجرم عربه و آبادانی و قزوینی یه رو می برن توی یه جزیره و به هر کدومشون یه گوریل می دن و می گن: هر کی بتونه بچه بیشتری از این گوریل ها بگیره، از مجازاتش کم می شه. سه سال دیگه میرن سراغ این مجرمین و می بینن عربه چهار تا بچه داره، اون رو عفوش می کنن. می رن سراغ آبادانی یه می بینن سه تا بچه داره، اونم عفو می خوره . می رن سراغ قزوینی یه می بینن یه بچه داره. می گن: توی این سه سال فقط همین یه بچه؟ قزوینی یه میگه: بابا همون موقع من دنبال هواپیماتون کلی دویدم و داد زدم این گوریله (نره)!!!

قزوینی یه عروسی میکنه ،فرداش با برادر زنش میره ماه عسل !!!

جلوی درشهر قزوین می نویسند به شهر قزوین خوش آمدید وقتی که می خوای خارج شوی می گویند خوشتون آمد

قزوینی یه وصیت میکنه که وقتی من مردم، منو بسوزونین و ازم پودر بچه درست کنین

یه روز تو صف نانوایی در قزوین دست نفر اول میره تو پریز برق تا ته صف همه میمیرن

عزرائیل میره جون قزوینی یه را بگیره، قزوینی یه میگه : قربونت بیزحمت دولا شین اون وصیت من رو از زیر قالی بدین به من!!!

یه روز یه قزوینیه تصمیم میگیره بره کوه نوردی همین طوریکه داشته از کوه میرفته بالا متوجه جمعیت زیادی جلوتر از خودش میشه با خودش میگه من و این همه خوشبختی محاله

توی پارک های قزوین نوشته شده: بچه ها گل بچینید

یه روز یه درویش میره قزوین.وقتی میخواد وارد شهر بشه میگه  (یاهو) ولی وقتی میخواد بیا بیرون میگه (یوهو).

قزوینیه میره خواستگاری بهش  جواب رد میدن ، فردا رو کونه دختره اسید می پاشه

به قزوینیه  میگن از مقدمات ازدواج کدومو فراهم کردی؟؟ میگه : توفشو!!!

یه روز یه قزوینی زنگ خونشو پایین در نصب می کنه یه تابلو می زنه:لعنت به هر کس که با پا زنگ بزنه

می دونین توی قزوین بازی بیلیارد 1000 تومان وتماشای بازی 3500 تومانه ؟

از قزوینیه میپرسن چرا همیشه دنبال توپ میدوی میگه آخه همیشه دنبال توپ یه بچه میاد!

قزوینی کنار زمین فوتبال دراز کشیده بوده....بهش میگن جناب شما بازیکنی؟میگه:نه من برانکاردم

تو قزوین زلزله میاد بچه از طبقه بالا ساختمون رو قزوینیه میفته. قزوینیه خداروشکر میکنه میگه زلزله نیومده کمکهای مردمی رسید

می دونین قزوینی ها کدوم قسمت تهران رو واسه زندگی کردن دوست دارن؟چهارراه جهان کودک

میدونی تو قزوین پشت بچه ها چی نوشتن ؟با نگاهی به آینده درست مصرف کنید

از یک قزوینی می پرسند چرا هنوز ازدواج نکردی؟میگه چون هنوز برادر زن مورد علاقمو پیدا نکردم

قزوینه عروسیش بود ، توی کارت عروسی می نویسه : همراه داشتن بچه الزامی است

یه روز به یه قزوینی میگن از کدوم خواننده خوشت میاد؟میگه هایده . میگن از کدوم آهنگش خوشت میاد ؟ میگه: همونی که میگه (کبوتر بچه کرده .... کاش بودیو میدیدی...)

یه نفر یه قزوینیه رو میبینه میره جلو و کلی باهاش احوال پرسی میکنه اما قزوینیه زیاد تحویلش نمیگیره. بعد که میره، قزوینیه برمیگیرده از پشت بهش نگاه میکنه میگه : رضا تویی؟ ببخشید که نشناختمت .

قزوینیا جدیدا نماز جمعه را به صورت دایره ای میخونند

فتوای جدیدتر علما :!!! احتیاط واجب بر آن است که مسافر نماز را در قزوین بدون رکوع و سجده بخواند

سازمان حمایت از نماز گزاران قزوینی نمونه جدید سجاده را به همراه 2 آینه بغل به بازار عرضه کرد

        قزوینیه میبینه صف نون شلوغه میگه: منو این همه خوشبختی

به قزوینیه میگن به کی رای میدی. میگه:به آمپول زن محلمون. میگن چرا؟ میگه:آخه زیادی کاندیدس

یه دانمارکیه کاریکاتور ک.و.ن رو بدون سوراخ می کشه
تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم
1-تشویش اذهان عمومی
2- نشر اکاذیب
3- توهین به مقدسات

قزوینیه می میره، می برنش و پهلوی یه هیولای دو سر دفنش می کنن. بعد از یه ماه، می آن و می بینن: هیولا هه داره فرار می کنه، می گیرنش و می پرسن؟ کجا؟ می گه: بابا این قزوینیه ، از اون روزی که اومده، داره با من حال می کنه، حالا دو روزه گیر داده و می گه: تو که دو تا سر داری، اون یکی سوراخت کو ؟

معلمه تو قزوین به شاگردش میگه : تو چطوری میخوای امسال قبول شی؟! آخه نه درس میخونی نه میای باغ

روی دروازه قزوین نوشتن : پشت گرمی شما دلگرمی ماست

یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،‌ قزوینیا همه میرن روحانی میشن

خبرنگاربه یک قزوینی میگه یک خاطره تلخ از انقلاب بگو میگه سال   42 بود توی راهپیمائی مادرم را گم کردم یکی ترتیبمو داد خبرنگار ناراحت میشه میگه احمق بی تربیت یک خاطره شیرین بگو میگه سال 57 بود یک بچه ای توی راهپیمائی مادرش را گم کرده بود

یه نفر میره قزوین وقتی وارد می شه رو تابلوی ورودی نوشته شده بود شرت آهنی موجود است. وقتی از قزوین بر می گرده رو تابلو نوشته بودن آهن پاره می خریم.

قزوینیا یک ماهواره میفرستن فضا که دنبال سوراخ لایه ازون بگرده

از قزوینیه میپرسن: از کدوم بازیکن فوتبال خوشت میاد؟ میگه: الیور کان

به قزوینیه میگن کجا دوست داری ازدواج کنی؟ میگه تو برره.میگن چرا؟میگه: آخه اونجا پیش برادر زن می‌خوابن.

یه روز کلی قزوینی بطرف تهران میدویدن.ازشون پرسیدن که جریان چیه؟قزوینیهامیگن:شنیدیم امروز تو تهران کنگره است. داریم میریم گره اش رو باز کنیم بالام جان!!!

یه کلوچه می ره قزوین دونات بر می گرده

قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون امابه ک میگن کاف؟

یه انگشتر میره قزوین النگو بر میگرده

یه قزوینیه میره جبهه بعد می بینن آمار تلفات فوق العاده زیاد شده بعد آسیب شناسی میکنن می بینن خمپاره که میزنن کسی نمی خوابه

شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست

میدونید قزوینی ها کی میرن شمال ؟ فصل برداشت محصول

اگه گفتید چرا قزوینی ها آدمای خوش شانسی هستن؟ چون شانس می ترسه بهشون پشت کنه

قزوینی یه میره خونه یه میلیاردر یه میلیون دزدی میکنه بعد به صاحب خونه زنگ می زنه که: بچه تونو بیارین پولا رو ببرین

از قزوینی پرسیدند: پیکان بهتر است یا بنز ؟ قزوینی با قاطعیت گفت:پیکان از او پرسیدند : چرا ؟ گفت : آخه پیکان آخرش ( کان ) دارد ولی بنز که آخرش (کان) ندارد!!!

قزوینی با ماشینی تصادف کرد و وقتی از ماشین پیاده شد شروع به وارسی پشت ماشین کرد. از او پرسیدند: بابا تو از جلو به یه ماشین زدی آنوقت پشت ماشینو وارسی می کنی ؟ قزوینی گفت: آخه میگن وقتی پیکان تصادف میکنه 100000تومن از کونش می افته!!!

قزوینی یه بابچه اش به حموم می ره . وسط حموم یقه بچه را میگیره. بچه داد می زنه : بابا... بابا ...آخه من بچه ات هستم .قزوینی یه می گه: خفه پدر سوخته ....مگه ما بچه نبودیم؟!!!

 قزوینی یه بچه ای راتوی بن بست گیر می اندازه . بچه که می بینه راه فرار نداره شروع میکنه به داد زدن و کمک خواستن. قزوینی یه میگه : اگه بیان ، می آن کمک من. نه کمک تو!!!

سه تا قزوینی می رن حموم و یه نمره میگیرن . حمومی می بینه دو ساعت شد و این سه نفر بیرون نیامدند. در حمومو باز می کنه و می بینه هر سه تاشون پشت به دیوار ایستادند میگه چرا اینقده معطل میکنین؟ اونا می گن : آخه صابون افتاده زمین . حمومی می گه : همین؟ تاحمومی دولا می شه که صابون را به آنها بده، اونا.....بله دیگه!!!!

بچه قزویینیه به مامانش میگه شبها کجا میری که بابا بهت میگه: برگرد!؟!

سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از حمله بر می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا

یه بچه تو قزوین گیر می‌افته، یه تاس بهش میدن و میگن: اگه 1 تا 5 بیاری ترتیبتو میدیم، میگه: اگه 6 بیارم چی؟ میگن: جایزه‌‌ات اینه که یه بار دیگه باید تاس بنداری!

یه روز یه یاروکفتر بازه میشنوه تو قزوین کفتری هستش که با یه بال پرواز میکنه میره و اونو میخره میبره شهر خودشون ولی میبینه کفتره بادو بال پرواز میکنه شاکی میشه برمیگرده قزوین پیش فروشندش میگه عوضی جاکش این که درست پرواز میکنه !!! یارو میگه بالام جان اینجا گزوینه و این کفترم از ترس کونش یه بالشو میگیره در کونش و پرواز میکنه !!!

قزوینی ها آخر نماز با هم دیگه دست میدن میگن حال دادی حال!

یارو تو قزوین بوده پولش افتاده بوده زمین....ولی دولا نمیشده برش داره....یه پیرمرده میاد بهش میگه بالام جان را پولتو بر نمیداری...؟؟ یارو میگه: بابا اینجا قزوینه...خطرناکه...پیرمرده میگه: نه بابا این حرفا ماله قدیمه...اینجا عوض شده...یارو میگه راستی؟؟؟پیر مرده میگه: آره بابا
یارو تا دولا میشه پولشو برداره پیرمرد میاد تق یارو رو میذاره.... یارو شاکی میشه میگه:مرتیکه عوضی مگه نگفتی اینجا عوض شده... این کارا ماله قدیمه؟پیر مرد میگه: خوب بالام جان منم ماله قدیمم دیگه

شجاع‌ترین مرد جهان کیست؟ امام جمعه قزوین!

یه روز به قزوینی می گن شما به ناف چی می گید . میگه سوراخ بی مصرف

به آمریکایی ها خبر می رسه که بن لادن در قزوین پناهنده شده براشون پیغام میفرستن که باید بن لادن را تحویل بدین در عوض 100 میلیون پول بهتون می دیم قزوینی ها قبول نمی کنند . آمریکاییها مبلغ را بالاتر می برند باز هم قزوینیها قبول نمی کنند. قزوینی ها میگن حاضریم مبادله اش کنیم آمریکایی ها می گن با کی ؟ قزوینی ها می گن با لئوناردو دی کاپریو!!!

قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: بالام‌جان، می‌کنی یا می‌بری؟

قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش ولی نمی دونسته چطور حالیش کنه. تو همین احوال، یکی در می‌زنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر می گرده،‌ پسره میگه:‌ چی شده؟! قزوینیه میگه:‌ هیچی این پسر همسایه بود،‌ میگفت:‌ بابام گفته یه کاسه تف بدین،‌ مهمون داریم میخوایم بکنیمش! می‌بینی بالام جان چه مردم بی ملاحظه‌این؟! نمیگن ما خودمون هم مهمون داریم

به قزوینیه میگن غم انگیزترین نقاشی تو دنیا بکش! یه کون بی سوراخ میکشه

قزوینیه داشته از میدون انقلاب رد میشده، می‌بینه از پنجره طبقه سوم یه خونه یه کونِ سفید و تپلی زده بیرون! خلاصه میره زنگ میزنه میگه: بالام جان، ماهم همشهری هستیم، هواهم گرمه، این درو بزن بیایم بالا بالاخره صواب داره! یارو میگه: برو بالام جان خدا روزیتو جای دیگه بده!‌ ما خودمان اینجا 5 نفریم، کانِ بچه داغ کرده گذاشتیم خنک شود

قزوینیه زن میگیره، شب عروسی برادره زنه بهش میگن: ببین آبجی! اگه این یه شب به تو گفت برگرد، بیا به داشت بگو تا دهنش رو سرویس کنم! زنه هم میگه باشه و میره سرِ خونه زندگیش. بعد از سه سال، یک روز زنه شاکی میاد پیش برادراش میگه: آقا داداش،‌ این بی‌غیرت دیشب به من گفت برگردم! یارو برادره خیلی شاکی میشه، قمه به دست میاد سراغ قزوینیه، میگه: مرتیکه بی ناموس! حالا به آبجی ما میگی برگرده؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان یعنی ما بعد از سه سال حق نداریم بچه دار شیم؟

قزوینیه وارد یک جمع میشه، با همه از دم روبوسی میکنه به جز یک نفر که فقط باهاش دست میده. یارو شاکی میشه، میگه: چرا منو ماچ نکردی؟! قزوینیه میگه: بالام تورو گذاشتم بکنم

قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات خالی مختلطِ مختلط ، مرد و پسر قاطی

قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌ وسط کار یهو منکرات میریزه،‌ اینم برای اینکه‌ صحنه سازی کنه،‌ به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده، نمیتونسته، در همین هین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین، میگه: بالام‌جان بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست

قزوینیه رو با کیرِ له‌و لورده و درب و داغون می‌برن اورژانس. دکتر شیفت ازش می‌پرسه:‌ بابا چه بلایی سر خودت آوردی؟! قزوینیه با حال زار میگه: بالام جان، مگه من اون مادر قحبه‌ای که رو دیوار عکس کان کشیده بود نبینم

قزوینیه حوصلش سرمیره، ‌زنگ می‌زنه کون‌کلوپ(!) یک کون سفارش میده!! بعد از بیست دقیقه درِ خونش رو می‌زنن، میره از چشمی نگاه می‌کنه می‌بینه یک یارو غول بیابونی با تریپ خلافی پشت در واستاده! قزوینیه می‌پرسه: ‌بالام جان با کی کار داری؟ یارو با صدای کلف میگه: مارو از کون‌کلوپ فرستادن!! قزونیه زود درو قفل می‌کنه،‌ زنگ می‌زنه کون‌کلوپ میگه:‌ بالام جان این کونی که فرستادید، تفهیم نکردید که اومده کون بده یا کون بکونه؟

قزوینیه نامه میده به جنیفر لوپز : شما که کان زیبا داری چرا نماز نمیخوانی؟

قزوینیه بعد از نماز جماعت: به بغل دستی : قبول باشه . به جلویی: خسته نباشی . به عقبی: باشه تا حسابت رو برسم

جشنواره قزوین: 1: دمر شدگان .2: من کامبیز 14 سال دارم 3:اسپارتاکون 4: کمیسر متهم میکند

قزوینیه یه بسته برنج تبرک خریده بوده وقتی برنجو باز می کرده می گه: حمیییییید کجایی پس؟

جهت امنیت بیشتر سرنشینان جلو بستن کمربند ایمنی برای سرنشینان عقب الزامی ست (اداره راهنمایی رانندگی قزوین)

قزوینی زنگ میزنه مسابقه مهتاب میگه آخه نامردا پشت عکسم نشون بدید بذارید ما هم ببریم

قزوینیه می میره, به علت عظمت معامله، هرکار میکردن نمیتونستن تو قبر جاش بدن. دست آخر کیر آقارو میبرن و میکنن تو مقعدش و بعد هم خاکش میکنن. چند وقت بعد زنش میاد پای قبرش میگه: مرد یادته میگفتم کلفته؟! حالا بـکـش

به قزوینیه میگن: یک خاطره خوب تعریف کن، میگه: بالام جان، بچه بود.. سفید بود..! میگن حالا یک خاطره بد تعریف کن، میگه: آی بالام جان، بچه بودیم... سفید بودیم..!!

یه ترکه ماموریت میره قزوین اونجا یه رفیق داشته میره پیش اون ، تو قزوین مریض میشه میره دکتر , دکتره واسش شیاف تجویز میکنه ومیگه شما باید این شیاف ها را روزی سه دفعه بدین به یه نفر یواش یواش بده تو! ترکه بدبخت هر چی فکر می کنه می بینه نمیتونه به کسی اطمینان کنه ,آخرش میره پیش همون رفیقش , اونم باکمال میل قبول میکنه. بعد یه مدت ماموریتش تموم میشه میره خونش به زنش میگه باسش شیاف کنه, همون موقع که داشته زنش شیاف میکرده یه دفعه به زنش میگه: "اه اه اه تو داری شیاف میکنی یه دستت رو شونمه اون رفیقم هر دوتا دستش رو شونم بود"

یک بابایی میره قزوین، می بینه ورودی شهر یک بچه آویزون کردن! یکم میره جلوتر، می بینه بالای میدون اصلی شهر هم سه تا دیگه بچه آویزونه! خلاصه اساساً کف میکنه، از یکی میپرسه: جریان این بچه‌ها چیه؟ قزوینیه میگه: ببم جان، اینا جوایز قرعه‌کشی بانک صادراته

قزوینیه می میره. تا چند هفته بعد مرگش، زنش هر روز میرفته سر قبرش و در حین گریه و زاری هی ماتحت مبارکش رو میمالونده به قبر یارو! ملت بهش میگن: بابا این چه کاریه میکنی؟! قباحت داره! زنه میزنه زیر گریه، میگه: خدا بیامرزدش، همیشه میگفت: بالام‌جان این کان مرده رو زنده می کنه

به یه بچه کونیه میگن میخوای چی کاره بشی؟! میگه: میخوام فوتبالیست شم. میپرسن چرا؟

میگه:‌ می‌خوام توپ رو بر دارم همه رو دریبل کنم بزنم تو گل خودمون! میگن: آخه واسه چی؟! میگه: نمیدونی چه حالی میده یه استادیوم آدم رو بکنن

قرار بوده تو قزوین یه عده چتر باز بشینن از یه هفته قبل همه قزوین راست کرده رو به آسمون میخوابیدن

دو تا بچه تهران میرن قزوین تا از اتوبوس پیاده میشن یهو یکیشون میگوزه در همین لحظه یه قزوینی میشنوه و میوفته دونبال این دوتا خلاصه بعد از 2 ساعت کل قزوین دنبال این دو تا میوفتن بعد اون دوتا که متوجه میشن میخوان فرار کنن که تو یه کوچه بن بست گیر میوفتن یکی از اون دوتا داد میزنه که از جون ما چی میخواین یه پیرمرده لرزون لرزون میاد جلو و میگه: ببم جان بوق میزنی مسافرسوارنمیکنی

رشتیه و قزیونیه رو نصفه شب مست و خراب میگیرن میبرن منکرات. از قزوینیه میپرسن: پدرسگ تو چی‌کاره‌ای؟! میگه: من شاه قزوینم خوار همه تون رو هم میگام! از رشتی میپرسن تو چی‌کاره‌ای؟! میگه: منم پادشاه رشتم، خوار همه تون رو هم میگام! افسره می‌بینه این دوتا حالشون خیلی خرابه، اصلاً حالیشون نیست کجان، می‌گه جفتشون رو بندازن تو یک سلول تا فردا خوارشونو بگان! صبح که میشه مستی از سر جفتشون پریده بوده، اول قزوینیه رو میارن واسه بازجویی، افسره همون اول یکی می‌خوابونه زیر گوشش بهش می‌توپه: پدرسوخته! دیشب که پادشاه بودی، حالا کی‌ هستی؟! قزوینیه میزنه زیر گریه، میگه: بالام جان من کارگرم، بدبختم، حالا دیشب یه غلطی کردیم شما ببخش مارو. بعد نوبت رشتیه میشه، افسره بهش می‌توپه: ‌خوب تو چی‌کاره‌ای؟! رشتیه میزنه زیرگریه، میگه: والله ما تا دیشب پادشاه رشت بودیم، ولی از دیشب تا حالا ملکه قزوینیم

اس ام اس عاشقانه وغمگین

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود

لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن . . .

.

.

.

تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد

یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . .

.

.

.

احساس سوختن به تماشا نمی شود

آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم . . .

.

.

 

ادامه مطلب..

این دلی که شکستی مال من نبود

خیلی وقت پیش تقدیم به تو شد

خوشحالم چون حالا میتونم جای دل سنگ بذارم تو ســ ــینه . . .

.

.

.

کاش همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردی و نگاهش میکنی

وقتی دل مرا شکستی ، یکبار بر میگشتی

فقط نیم نگاهی میکردی . . .

.

.

.

خوشحالم که بردم چون کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت

خوشحالم که باختی چون کسی رو از دست دادی که دوستت داشت . . .

.

.

.

تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد

از عاشقی تباهی

از زندگی مصیبت

از دوستی شکستو

از سادگی خیانت . . .

.

.

.

با تو بودن خیلی وقته که گذشته

بی تو بودن مثل مهر سرنوشته

حالا اسم تو را هی زمزمه کردن

واسه من نه تو میشه نه فرقی داره . . .

.

.

.

از دشمنان برند شکایت به دوستان / چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟

.

.

.

از تو متنفرم حتی اگر اندازه تمام ستاره های آسمان هم دوستم داشته باشی

برایت آرزوی مرگ نمیکنم چون باید بمانی و خوشبختی من و بد بختی خود را ببینی . . .

منتظر آن روز هستم

مانند روزی که رفتی و گفتی دیگر باز نمی گردی

.

.

.

زتو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان و دگران وای به حال دگران . . .

.

.

.

تا که بودیم ، نبودیم کسی /  کشت ما را غم بی هم نفسی

تا که خفتیم همه بیدار شدند /  تا که مردیم همگی یار شدند

قدر آن شیشه بدانید که هست /  نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .

.

.

.

گفتی شتاب رفتن من از برای توست / آهسته تر برو که دلم زیر پای توست . . .

.

.

.

یادمان باشد:

اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم

که در این بحر دو رنگی و ریا دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم . . .

.

.

.

تو دل منو شکستی و لی من دل تو رو نمی شکنم

چون یک دل شکسته بهتر از دو دل شکسته است . . .

 

 

.

.

.

دیدی آنرا که تو خواندی به جهان یار ترین

سیـ ـنه را ساختی از عشقش سر شارترین

آنکه می گفت منم بهر تو غمخوار ترین

چه دل آزار شد آخر،چه دل آزار ترین . . .

دیدی ای دل ؟

.

.

.

به تو سپرده بودمش

با هزار و یک امید

و حالا برای هزارو یکمین بار

دلم را می برم

تا شکستگی اش را

گچ بگیرند!

.

.

.

از من نخواه ببخشمت

هرگز نمیبخشم تورو

حتی اگه ببخشمت

خدا نمیبخشه تورو . . .

.

.

.

بنویس ای سنگتراش عاقبت شدم فداش ، بنویس تا بدونه عمرمو دادم براش . . .

.

.

.

بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم

باشد که نباشیم و بدانند که بودیم . . .

.

.

.

ز کویت رفتم و الماس ِ طاقت بر شکستم برو با یار ِ خود بنشین که من بارِ سفر بستم

که بعد ِ رفتنم جانا هزار افسوس خواهی خورد فلانی یار ِ خوبی بود و من ،قدرش ندانستم . . .

.

.

.

وقتی دلمو شکستی حس کردم بیشتر دوستت دارم

چون حالا دلم چندین تیکه داشت که هر کدوم جداگونه دوستت داشت . . .

.

.

.

فکر میکردم که برام یه رفیق و همدمی

تو کویر آرزو باران رحمتی

به گمونم آخر عاشقای عالمی

بذار راحتت کنم  ، فکر میکردم آدمی!

.

.

.

چقدر سخته

کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر

بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه . . .

.

.

.

چقدر سخته

تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید وبجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای اینکه

لبریز کنید و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری . . .

.

.

.

چقدر سخته

دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که

یبار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده . . .

.

.

.

چقدر سخته

تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما

وقتی دیدیش هیچ چیزی بجز سلام نتونی بگی . . .

.

.

.

چقدر سخته

وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری . . .

.

.

.

چقدر سخته

گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار

بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی

گل من

باغچهء نو مبارک

.

.

.

آرزو دارم شبی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را

میرسد روزی که بی من لحظه ها را سرکنی

میرسد روزی که مرگ عشق را باور کنی

میرسد روزی که شبها در کنار عکس من

نامه های کهنه ام را مو به مو ازبر کنی .

دورشو نبینمت

نمیتونم ببخشمت                   دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم                گندیدی و بریدمت

هزار و یک رنگی بدون              دروغ و نیرنگی بدون
واسه دل عاشق من               بد نامی و ننگی بدون

راهمو کج کردی عزیز              عشقمو رد کردی عزیز
خودت ندونستی چی کردی     با ما بد کردی عزیز

یادت میاد گفتم بهت               اگه نمیشی مرهمم
تو رو خدا زخمم نشو              که تیکه پاره است بدنم

تو عین ناباوریها                      تو هم شدی یه زخم نو
هیچ نمیخوام مثل تو شم      از جلوی چشام برو......................

  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *   

ادامه مطلب ...

مرا تنها گذاشتی

می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
 
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
 
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
 
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
 
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
 
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
 
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
 
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
 
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
 
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من بریدی و از این آشیان پریدی...

((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...
ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.
ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،
بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن
و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))
 
امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود.
چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.
 
امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...
چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم
و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...
 
باور کن...
 
که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...
و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...

ادامه مطلب ...

نمیبخشمت

وقتی که عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مثل دل من
کلی لبش پریده بود همش پره ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه می ذاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که از روزا گذشت دلم یه جوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و هراس و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود ،‌ نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش و قاصدک بود
یادم میاد روزی رو که هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی شاید ،‌ یه الک دولک بود
نه باورم نمی شه که تو اینو گفته باشی
کسی که تا دیروز برام تو کل دنیا تک بود
قصه ی با تو بودن و می شه فقط یه جور گفت
کسی که رو زخمای قلب من مثل نمک بود................

نمی بخشمت............................

  * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *  

 

امیدوارم تا وقتی من تنهام توأم تنها بمونی... امیدوارم هر زجری من کشیدمو می کشم توأم بکشی...

چون باید امثال تو یاد بگیرن دوست داشتن یعنی چی؟ 

ادامه مطلب ...

خزان تمامی ندارد

خزان تمامی ندارد وقتی گرمی دستانت را حس نمی کنم . خورشید بی رمق است وقتی حرارت نگاهت را از من دریغ می کنی
گل زیبایی ندارد وقتی خنده بر لبانت نمی شکند ای هستی بخش با قدرت رود زندگی را دوباره جاری کن .
امروزوقت عاشقی است .لحظه ی دلدادگی است . فردا دیراست چون شاید نیاید .امروز مال ماست .چرا با عشق ان را متبرک نکنیم؟
چرا ساده نگیریم دوستت دارم را ؟دوستت دارم با قواعد پرواز . رها به سویت پرواز می کنم و در این اوج گیری مستانه فرشته ها را جا می گذارم .
را هم جا می گذارم . ساقه ای بود از یک گل نیلوفر ابی
که خود از باغ دلم
به تمنای نگاهی چیدم


ادامه مطلب ...

روزها رفتند

روز اول پیش خود گفتم

دیگرش هرگز نخواهم دید

روز دوم باز گفتم

لیک با اندوه و با تردید

روز سوم هم گذشت اما

بر سر پیمان خود بودم

ظلمت زندان مرا می کُشت

باز زندانبان خود بودم

آن منٍ دیوانه ی عاصی

در درونم هایهو می کرد

مشت بر دیوارها می کوفت

روزنی را جستجو می کرد

در درونم راه می پیمود

همچو روحی در شــبســـتانی

بر درونم سایه می افکند

همچو ابری بر بیابانی

می شنیدم نیمه شب در خواب

هایهای گریه هایش را

در صدایم گوش می کردم

درد سیال صدایش را

شرمگین می خواندمش بر خویش

از چه رو بیهوده گریانی

در میان گریه می نالید

دوستش دارم، نمی دانی

........

روزها رفتند و من دیگر

خود نمی دانم کدامینم

آن من سر سخت مغرورم

یا من مغلوب دیرینم ؟

بگذرم گر از سر پیمان

می کُشد این غم دگر بارم

می نشینم
عاقبت روزی به دیدارم 

مینویسم

مینویسم از سادگی تاجنون مینویسم از زشتی تا زیبایی مینویسم؛ مینویسم تا بدانم هنوز  

 

نوشتنی هست برای نشان قضاوت کلمات مشابه مینویسم 

 

تابدانم هنوز عشقی هست برای بیدار ماندن ونمردن وزندگی کردن اره زندگی کردن ............... 

ادامه مطلب ...

اونی که عشق منا کشت

اونی که عشق منا کشت خودش اینا خوب  میدونه همه چیما پاش گذاشتم که نرم وتنها بمونه 

 

واسه ی چشاش میمردم اما اون نخواست بدونه نمیدونم واسه ی چی نمیخواست پیشم بمونه 

 

 دارم میرم واسه همیشه باتو بودن عمرا نمیشه  

 

سزای کارتو همینه تنها باشی واسه همیشه 

 

دارم میرم من از کنارت ندارم دیگه کاری به کارت 

 

پشت پازدی به روزت میمیره عشق سینه سوزت 

 

کی واسه چشات میمردش کی واست غصه میخوردش 

ادامه مطلب ...